سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، سکوت را در سه جا دوست دارد :به هنگام خوانده شدن قرآن، به هنگام پیش رفتن به سوی دشمن، و به هنگام تشییع جنازه . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 91 شهریور 30 , ساعت 9:50 صبح

ناگفته‌های نیکبخت‌ از مهمانی معروف

 

 

 

 

حقیقتاً من به یک مهمانی رفتم و این اتفاقات برایم افتاد. تاوانش را داده‌ام. گناهم را به گردن می‌گیرم. از اشتباهی که کرده‌ام فرار نمی‌کنم. خیلی‌های دیگر هم آنجا بودند و پشت من قایم شدند. خیلی از آدم‌هایی که می‌شناسید، از بسکتبالیست بگیرید تا فوتبالیست و مربی و بازیگر.

آفتاب: 40 دقیقه مهمان بود. ساعت 16:20 دقیقه آمد و 17 رفت. اما این مدت کوتاه نیز برای گفتن حرف‌هایش، کم نبود. این گفتگو با تمام گفتگوی‌های دیگر تفاوت داشت. برخلاف کلنجارهایی که با او می‌رفتیم، این‌بار علیرضا نیکبخت، خودش بود که حرف می‌زد. او حرف‌های زیادی برای گفتن داشت و برای اولین‌بار، فاش کرد که چرا دو سال از فوتبال محروم شده است. نیکبخت که متفاوت‌تر از همیشه در جمع‌مان نشست، دوباره از مسئولان خواست که او را ببخشند و کاری نکنند که در 30 سالگی از فوتبال خداحافظی کند.

* 3 سال است تاوان پس می‌دهم
اتفاقی چند سال پیش افتاد، خارج از دنیای فوتبال. نمی‌توانم تکذیبش کنم. آن ماجرا تمام شد و رفت. مربوط به سه سال پیش بود. جریمه‌اش را هم داده‌ام. از نظر خودم جریمه‌اش را دادم. به خاطر این اتفاق نتوانستم در صبا بازی کنم و من را کنار گذاشتند. سال بعد از آن به لیگ یک رفتم و در پیکان بازی کردم. ولی آن حادثه مثل بختک افتاده روی من و زندگی‌ام. الان سه سال است که دارم تاوان پس می‌دهم. سه سال است نمی‌توانم درست و حسابی فوتبال بازی کنم. دوباره امسال نمی‌دانم چه اتفاقی افتاده که یهو دوباره این پروند باز شد و از هفته سوم، گفتند دیگر نمی‌توانی فوتبال بازی کنی و باید دو سال محروم باشی.


* مدیون کاظمی هستم
به من گفته بودند همه‌چیز تمام شده. تاوانش را پس داده‌ای ولی نمی‌دانم چرا دوباره امسال پرونده‌ام باز شد. من که تاوانش را دادم. رفتم لیگ یک فوتبال بازی کردم. در اوج فوتبالم بودم. می‌توانستم در بهترین تیم‌های لیگ‌برتر بازی کنم ولی گفتند نمی‌توانی، رفتم لیگ یک. اصلاً هم از این بابت ناراحت نشدم چون به تجربیاتم اضافه شد. جایی رفتم کار کردم که سه سال جلو افتادم. همین‌جا باید از فرهاد کاظمی تشکر کنم. از او چیزهای زیادی شنیده بودم و وقتی با آقا فرهاد کار کردم تازه فهمیدم که چرا بازیکنان سابقش هنوز دور و برش هستند و با او ارتباط دارند. ایشان مرد بزرگی است و خیلی مدیونش هستم.


* گفتند دو سال محرومی
با آن‌که سه سال از اتفاقی که برایم افتاد می‌گذرد ولی تازه رأی داده‌اند که دو سال محروم هستی و نمی‌توانی فوتبال بازی کنی. اعتراض زده‌ام و امیدوارم این هفته اتفاقاتی بیفتد و کارم درست شود. امیدم به خداست و می‌خواهم دوباره برگردم و فوتبال بازی کنم.


* به یک مهمانی رفتم و...
شنیده‌ام شایعاتی درباره علت محرومیتم درست شده ولی بهتر است مسئله را باز کنم چون ممکن است شایعات دیگری هم برایم بسازند. الان بحث را باز کنم بهتر از این است که صد تا شایعه درست شود و آن‌وقت پاسخ بدهم. حقیقتاً من به یک مهمانی رفتم و این اتفاقات برایم افتاد. تاوانش را داده‌ام. گناهم را به گردن می‌گیرم. از اشتباهی که کرده‌ام فرار نمی‌کنم. خیلی‌های دیگر هم آنجا بودند و پشت من قایم شدند. خیلی از آدم‌هایی که می‌شناسید، از بسکتبالیست بگیرید تا فوتبالیست و مربی و بازیگر.


* فوتبالی‌های دیگری هم در آن مهمانی بودند
رسانه ها خیلی اسم‌های مخفف سر آن مهمانی معروف زد. من نمی‌دانم برای بقیه که در آنجا حاضر بودند و من به چشمم دیدم، چه اتفاقاتی افتاد ولی خود من تایم زیادی آنجا نبودم. ساعت 12 شب رسیدیم و 30 دقیقه بعد آن اتفاقات افتاد. اینکه چرا فقط برای من این‌قدر دردسرساز بوده، واقعاً نمی‌دانم. نمی‌دانم شاید به خاطر اینکه خوش‌لباس بودم، شیک می‌گشتم و مثل خیلی‌های دیگر خودم را پشت نقاب قایم نکردم. من همیشه به این شیک پوشیدن افتخار می‌کنم. ولی متأسفانه خوش‌تیپ بودن برای بعضی‌ها جالب نیست. خیلی‌ها هستند که با موهای ژولیده، لباس‌های بد و قیافه در هم ریخته می‌گردند ولی آدم‌های خوبی نیستند. به خاطر همین نباید ملاک قضاوت ظاهر آدم‌ها باشد. در کل غیر از من چند آدم دیگر از این فوتبال در آن مهمانی حاضر بودند ولی انگار قرار است از بین آنها من تاوان پس بدهم.


* مثل داستان مجاهد خذیراوی
داستان من هم شد عین داستان مجاهد خذیراوی. البته خیلی دیرتر رأی من را صادر کردند. مجاهد واقعاً بچه خوبی بود که به حقش در این فوتبال نرسید. من فکر می‌کنم او علی کریمی دوم این فوتبال بود. سالی که مجاهد را برای فرانسه می‌خواستند، لژیونر خاصی در این فوتبال نداشتیم ولی متأسفانه آن اتفاق افتاد که به نظرم در فوتبال ایران قشنگ نیست. من هزار بار داد زدم که اشتباه کردم و پشیمانم. من که به کسی خدشه‌ای وارد نکردم. من سال‌ها در این فوتبال بودم ولی به کسی آسیب نزدم. الان هم به خاطر اشتباهی که کردم دوباره عذرخواهی می‌کنم و از مقام مسئولی که دارد این پرونده را پیگیری می‌کند خواهش می‌کنم به سرنوشت من هم فکر کند. اگر بازیگر بودم دلم نمی‌سوخت. می‌گفتم تا سن 60 سالگی می‌خواهم فیلم بازی کنم و دو سال دیگر برمی‌گشتم ولی فوتبال این‌طوری نیست. اگر من دو سال بازی نکنم، دیگر تمام می‌شود و می‌رود.


* از همه عذرخواهی می‌کنم
خیلی‌ها مشکلاتی مثل مشکل من دارند. همه ما مسلمان هستیم. امیدوارم همان‌طور که اشتباه خیلی‌ها بخشیده شده، اشتباه من هم بخشیده شود. من دارم از این راه نان درمی‌آورم. اگر بخواهید این‌طور من را تنبیه کنید، بیشتر کینه به دل می‌گیرم. چرا مجاهد این‌طور شد؟ حالا نمی‌خواهم اسم ببرم، چرا فلان بازیکن سابق تیم‌ملی الان افتاده گوشه زندان و معتاد شده؟ من اشتباهی کردم و اگر قرار است بخشیده نشوم، شاید به این راه کشیده شوم. گذشت کردن می‌تواند به من کمک کند. از تمام جماعت فوتبالی هم عذرخواهی می‌کنم و اگر کسی هست که از دستم ناراحت شده، از ته دل می‌خواهم من را ببخشد. دوست دارم دوباره به فوتبال برگردم...


* خیلی‌ها تلاش می‌کنند من برگردم
الان 3، 4 نفر دنبال کارهای من هستند. جا دارد از آقا فرهاد کاظمی تشکر کنم که پیگیر ماجرا بوده. یکی از آدم‌های بزرگ فوتبال ایران هم که شاید دوست نداشته باشد نامش را بیاورم، خیلی دارد تلاش می‌کند که این مشکلم از بین برود. من مطمئن هستم که حل خواهد شد.


* دوست دارم به تیم‌ملی برگردم
نگویید حیف از نیکبختی که نتوانست به حق واقعی‌اش برسد. هرقدر بگوییم حیف، هیچ‌چیز تغییر نمی‌کند. نه به من کمک می‌کند که برگردم و دوباره فوتبال بازی کنم و نه به شما. فقط حسرتش را می‌توانم بخورم. اشتباهی کرده‌ام. خیلی هم پشیمانم. بگذارید من از این پشیمانی‌ام درس بگیرم و دوباره بتوانم بازی کنم و قدر چیزی را که دارم بدانم. در آن‌صورت دیگر پشیمان نخواهم شد. من دوست ندارم بگویم فلانی هم اشتباه کرد چرا یقه او را نمی‌گیرید. می‌گویم به من کمک کنید تا بتوانم دوباره برگردم و از اشتباهی که کرده‌ام درس بگیرم. اگر برگردم هرگز به فکر لیگ‌برتر نخواهم بود بلکه دوست دارم به تیم‌ملی برگردم و برای ایران بازی کنم.


* از مربیانم بپرسید
متأسفانه هنوز خیلی‌ها به گذشته من نگاه می‌کنند نه به وضعیت حال من. چرا گذشته من را می‌بینید، وضعیت حالم را ببینید که متنبه شده‌ام. دوست دارم دوباره برگردم. من در گذشته شر بودم ولی به چه‌کسی آسیب رساندم؟ مگر من آسیب‌رسان بودم؟ من خودم می‌گویم نیکبخت اشتباه کرد ولی نباید فقط به گذشته او نگاه کنیم. شما بروید از مربیانی که در این دو، سه سال با آنها کار کرده‌ام بپرسید. آقای کاظمی، یاوری، شاه‌محمدی و... بپرسید که من در این سال‌ها یک مشکل انضباطی داشته‌ام؟ متأسفانه چون در قدیم کمی بداخلاق بودم و زود عصبانی می‌شدم می‌گویند نیکبخت آدم بداخلاقی است.



* از زمان قطبی شروع شد
تمام حاشیه‌های فوتبال من از زمان افشین قطبی شروع شد. من قبل از او با قلعه‌نویی کار کرده بودم ولی با شرایطی که یادتان هست از تیم جدا شدم و به پرسپولیس رفتم. در آن زمان یک مسئله حاشیه‌ای هم بین ما پیش نیامد. در زمان اوجم در تیم دنیزلی بازی کردم. می‌گویند یک ککی به جان آدم می‌افتد، این مسائل هم مثل یک کک به جان من افتاد که خیلی سخت توانستم آنها را از جانم خارج کنم و بیرون بکشم. اسم من را گذاشتند شرور فوتبال. هر اسمی که دوست داشتند برایم انتخاب کردند. همان موقع انصاری‌فرد بدون اینکه حتی دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باشد روی اسم من خط کشید، برای اینکه رفتم از جوانی دفاع کنم که شب‌ها زیر پله استادیوم ما می‌خوابید. این بازیکن همین الان زنده است و می‌تواند شهادت بدهد. به انصاری‌فرد گفتم به من که 50 میلیون می‌دهی، 20 میلیون هم بده به این بچه که یک خانه‌ای اجاره کند ولی همان‌جا با هم یقه به یقه شدیم و کار به دعوا کشید که یک خط قرمز روی اسم من کشید. سال بعد از لیست کنار گذاشته شدم. این تمام حقیقت بود.


* در فوتبال ما خیلی‌ها گرگند
کریمی هم به وضعیت بازیکنان جوان اعتراض دارد ولی اینکه می‌گویید چرا من بعد از اعتراض به وضعیت بد بازیکن پرسپولیس اخراج شدم، فرق می‌کند. از زمانی که یادم می‌آید علی کریمی متأهل بود ولی همه فکر می‌کردند من شیطان هستم. این خاصیت ما ایرانی‌هاست. از خودم گرفته تا شمایی که روبه‌رویم نشسته‌ای. متأسفانه ما تنها از ظاهر آدم‌ها نتیجه‌گیری می‌کنیم. یعنی طرف را می‌بینیم و می‌گوییم فلان است. من نمی‌خواهم بیشتر از این موضوع را باز کنم چون شاید برایم دردسرساز شود. همین الان هم که اینجا آمده‌ام، شاید برایم دردسر درست کنند. یک خبرنگار روزی به من گفت فلان قدر پول بده تا دعوت شوی تیم‌ملی ولی من گفتم نه. از اول لجباز بودم. شما اخلاقم را بهتر می‌دانید ولی نه اهل چاپلوسی هستم و نه دغل و سیاه‌بازی. من در فوتبال هم سیاه‌بازی نکردم. اگر با افشین قطبی مشکل داشتم رفتم به او گفتم که سر فلان مسئله، به این دلیل و به این دلیل با تو مشکل دارم. تا به حال شنیده‌اید یکی پشت من بگوید نیکبخت چاپلوس است؟ ببخشید شاید لفظ خوبی نباشد، ولی من پاچه‌خوار کسی نبوده‌ام. در بدترین شرایطی هم که مرا کنار گذاشتند ولی احساس کردم حق با من است، نرفتم چاپلوسی کنم یا عذرخواهی کنم چون دلیلی نداشت. اشتباه نکرده را نباید گردن می‌گرفتم ولی متأسفانه در این فوتبال خیلی‌ها گرگند ولی در لباس میش قایم شده‌اند و بهترین زندگی‌ها را هم می‌کنند. شما در همین فوتبال می‌بینی کسی آن بالای بالاست و به قول معروف وقتی به آنها می‌رسی می‌گویی دیگر به ته ته‌اش رسیده‌اند ولی می‌بینی همان گرگ هستند. الان در فوتبال ما خیلی‌ها گرگند در لباس میش. به چشمم این چیزها را علنی دیده‌ام که دارم می‌گویم. یک روز دست این میش‌نماها برای همه رو می‌شود.


* هنوز محبوبم
من فکر می‌کنم هنوز در فوتبال ایران محبوب هستم. بعد از 4 سال هنوز هم طرفداران استقلال و پرسپولیس من را در خیابان می‌بینند می‌گویند چرا برنمی‌گردی برای این تیم‌ها بازی کنی. من اسم از بازیکنان این تیم‌ها نمی‌آورم ولی منظورم همین‌هاست که شما میلیاردی خطابشان می‌کنید. شاید اگر پول زمان من را هم با الان مقایسه می‌کردید، همان میلیاردی می‌شدم ولی حرف من چیز دیگری است. این بازیکنان محبوب نیستند بلکه معروف هستند. من همین امروز آمده‌ام و می‌گویم هدفم لیگ‌برتر نیست بلکه تیم‌ملی است ولی خیلی از بازیکنان فکرشان فقط استقلال و پرسپولیس است. وقتی برسند می‌گویند بس است، دیگر بالاتری نیست.


* اولیایی به من ظلم کرد
من نه در استقلال و نه در پرسپولیس اشباع نشدم. اشتباهات زیادی هم کردم. سه اشتباهم این بود که به اسپانیا، آلمان و ترکیه نرفتم. قبول نکردم چون آدمی پررو بودم. بهتر است اسم بیاورم که حالا حرف به اینجا کشید. آقای اولیایی مدیرعامل سابق استقلال بزرگترین بلا را سر من آورد. داشتم با اتلتیکو سه ساله امضا می‌کردم که نامه باشگاه به دستم رسید. نوشته بودند 85 درصد از پول این انتقال به استقلال می‌رسد و 15 درصد به خودت. گفتم من چطور با 15 درصد در اروپا زندگی‌ام را سر کنم. اگر آن نامه را نمی‌زد زندگی من الان این نبود. اولیایی ظلم بزرگی در حق من کرد.


* مردم دل چرکین هستند اما...
شما می‌گویید مردم در سایت ها کامنت می‌گذارند و خیلی دل‌چرکین هستند ولی بگذارید یک چیزی برایتان توضیح بدهم. محبوبیت چند دسته است. چطور مثال بزنم. من اسم 10 بازیکن خارجی می‌آورم که هر کدام برای خودش محبوبیتی دارد، مسی، بکام، رونالدو و... اینها هر کدام جایگاهی دارند و نمی‌توانی بگویی همه در یک سطح هستند. به خاطر همین فکر می‌کنم نباید بگویید من نزد عده‌ای محبوب نیستم پس اصلاً محبوبیتی ندارم. الان در خیابان راه می‌روم، هنوز طرفداران با من برخورد خوب می‌کنند.


* چرا از استقلال رفتم؟
من یکی از سوپراستارهای فوتبال ایران بودم ولی فهمیدم سوپراستار بودن جواب نمی‌دهد. الان فهمیدم که هرقدر زشت‌تر باشی، شلخته‌تر باشی و داغون‌تر باشی موفق‌تر می‌شوی. من خوب لباس پوشیدم ولی شما یک بار من را دیدی که خارج از عرف لباس تنم کرده باشم؟ مثلاً یقه‌ام باز باشد و 10 تا زنجیر انداخته باشم؟ من آدم‌هایی را در همین فوتبال می‌شناسم که همین‌طوری می‌گردند ولی چون معروف نیستند کسی با آنها کاری ندارد. این بازیکنان محبوب هم نیستند. من 4 سال است از استقلال و پرسپولیس دورم ولی همین خبر دزدی ماشین من کلی سر و صدا کرد و تبدیل به تیتر روزنامه شد. اگر کسی برای من کامنت بدی در سایت‌تان می‌نویسد به آنها حق می‌دهم. به‌هر‌حال من از استقلال به پرسپولیس رفتم و قبول دارم هنوز عده‌ای از من دل‌چرکین هستند ولی به آن دوستان می‌گویم مگر من دیوانه‌ام که بازوبند را بدهم، از استقلال بروم و پیراهن تیم دیگر را بپوشم؟ به نظرشان اتفاقی نیفتاد که من این تصمیم را گرفتم؟
قبلاً گفته‌ام کی باعث و بانی‌اش شد که من از استقلال رفتم. سالی که از استقلال جدا شدم می‌گفتند تو باید نسبت به قرارداد سال گذشته‌ات کمتر بگیری. مگر ممکن بود؟ هر سال قرارداد کمی بالاتر می‌رود. من هم در اوج بودم ولی گفتند تو باید کمتر بگیری. فکر کنم به خاطر قهرمانی تیم آن سال غرور استقلال را گرفته بود و آن اتفاقات افتاد که باعث شد من هم بروم.


* به خاطر من عهدنامه نوشتند
مسئولان استقلال که می‌دانستند قرار است من به پرسپولیس بروم آمدند عهدنامه‌ای با پرسپولیسی‌ها امضا کردند که از همدیگر بازیکن نگیریم. یعنی چی؟ می‌خواستند به من بگویند حق نداری به پرسپولیس بروی ولی خبر نداشتند که یک هفته قبل از امضای آن عهدنامه من با پرسپولیس قرارداد امضا کرده‌ام!


* آنها را به خدا واگذار می‌کنم
برخی مسئولان گفته‌اند مهمانی در تهران نبوده که نیکبخت در آن نباشد. من آنها را به خدا واگذار می‌کنم. اولاً من احتیاجی به پارتی رفتن ندارم. خدا را صد هزار مرتبه شکر، آدم‌های زیادی من را می‌شناسند. حیف که نمی‌توانم گلویم را آزاد کنم و خیلی چیزها را بگویم. اگر بگویم خیلی‌ها زیر سؤال می‌روند. خیلی‌ها ادعایشان می‌شود که چیزهای زیادی حالی‌شان است، ولی در واقع چیزی حالی‌شان نیست. حالا از نظر دینی و هر چیز دیگری که فکر کنید. جلوی آنها من خیلی خوب هستم. دلیل ندارد که بیایم وضو بگیرم و پشت کسی نماز بخوانم که در چشم باشم. شما می‌توانید از حبیب کاشانی در این باره بپرسید. من نمی‌خواهم ریا کنم. اگر نماز می‌خوانم برای دل خودم است. هر طور هم که دوست داشته باشم می‌خوانم و با خدا درد دل کنم ولی خیلی‌ها هستند جانماز آب می‌کشند....


* گفتند من پول می‌گرفتم و...
شایعه ساخته‌اند نیکبخت پول می‌گرفت و به مهمانی‌ها می‌رفت که مثلاً بازیکن پرسپولیس آمده و تبلیغ شود. همین الان به شما می‌گویم اگر چنین پیشنهادی باشد حتماً می‌روم. شما اگر کسی را پیدا کردید که حاضر بود پول بدهد، مشکلی ندارم. وقتی نمی‌توانم فوتبال بازی کنم دیگر مجبور هستم از این کارها کنم. باز از مسئولان می‌خواهم اشتباه من را ببخشند. این شایعاتی که درباره‌ام هم درست شده، اصلاً درست نیست. اگر درست بود، اگر قرار بود من مدام به پارتی بروم پس چرا فقط یک بار این حرف‌ها پشت سرم درست شد؟ خیلی حرف‌هایی که ساختند واقعاً صحت ندارد.


* کاش همان موقع رأی صادر می‌شد
من به عادل فردوسی‌پور زنگ زدم. او به من خیلی لطف داشت و این کار را در قبالم کرد. در این برنامه هم از پشیمانی و ندامتم گفتم. دیگر تنبیه بالاتر از اینکه به خاطر رفتن به یک مهمانی، فوتبالم تمام شد. بالاتر از این دیگر ندارم. خاضر شدم در تلویزیون بگویم تا بخشیده شدم. انصافاً رأیی که برای صاحب مهمانی صادر شد، از رأی من سنگین‌تر نبود. از بازی پرسپولیس به مدت دو سال محروم شدم ولی هنوز متعجبم که چرا بعد از گذشت نزدیک به دو سال و خرده‌ای یک‌دفعه رأی من صادر شد. کاش همان موقع صادر می‌شد که الان محرومیتم تمام می‌شد. شک نکنید می‌توانم برگردم و حقم را از فوتبال بگیرم. نمی‌خواهم در 30 سالگی از فوتبال خداحافظی کنم و بروم. با این فوتبالیست‌هایی که دارم در لیگ می‌بینم می‌توانم تا 6، 7 سال دیگر در بهترین تیم‌های ایران از جمله استقلال و پرسپولیس بازی کنم. وضعیت فوتبال ایران خیلی خنده‌دار شده.


* زیر بلیت بازیکنان تیم‌ملی نیستم
من زیر بلیت بازیکنان تیم‌ملی نیستم که بخواهم حرفشان را گوش کنم و علیه عادل فردوسی‌پور باشم. باز دم او گرم که مصاحبه‌ام را پخش کرد و باعث شد خیلی‌ها با من تماس بگیرند و کمکم کنند. مگر بازیکنان تیم‌ملی به من پول می‌دهند؟ مگر وقتی این اتفاق‌ها افتاد یکی پیدا شد که به من زنگ بزند و بگوید حالت چطور است کمک نمی‌خواهی؟ خدا پدر و مادر عادل را بیامرزد که این لطف را در حقم کرد. این بازیکنان اگر قدرتش را دارند 90 را ببندند. البته وقتی قدرتش را دارند قراردادهای این‌طوری ببندند، حتماً می‌توانند 90 را هم تعطیل کنند.


* 25 درصد از قراردادم را کسر کردند
خیلی خنده‌دار است که من هنوز موفق نشده‌ام طلبم را از صبا و پیکان بگیرم. یک ریال هم دریافت نکرده‌ام. استیناف به نفع من رأی داده. یک امضا می‌خواهد که من پولم را بگیرم ولی خنده‌دار است که این امضا هنوز پای برگه نخورده. پیکان را قهرمان کردیم ولی هنوز پولمان را نداده‌اند. جالب است 25 درصد از قراردادم را کسر کرده‌اند ولی دوباره مابقی را هم نداده‌اند. فکرکنم برای آقا فرهاد هم این مشکل پیش آمد و نتوانست پولش را از سپاهان بگیرد.


* دشمن نداشته باشی بزرگ نمی‌شوی
تا دشمن نداشته باشی نمی‌توانی بزرگ شوی. خیلی‌ها آرزو دارند که جای من باشند. بدترین نفرینی که بخواهم برایشان بکنم همین است که کاش یک روز جای من باشید. مدل من زندگی کنید که ببینم اصلاً جنبه‌‌اش را دارید که یک ساعت به جای من باشید. به خودم افتخار می‌کنم که 10 سال در پرسپولیس و استقلال بودم ولی هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. اگر ماجرای این مهمانی هم پیش‌آمد به‌خاطر دوست‌‌های غیرفوتبالی بود که داشتم. با رفقایی خارج از فوتبال رفاقت کردم. سینمایی هم نبودند. 10 سال در اوج بودم و هیچ مشکلی برایم پیش نیامد ولی رفاقت با آنها برایم دردسرساز شد.


* قاضی را ندیده‌ام
باورتان می‌شود من با قاضی پرونده‌ام تا به حال هیچ حرفی نزده‌ام. اصلاً هم ایشان را ندیده‌ام. وکیلم پیگیر کارهایم بود و حکم به او ابلاغ شد و ایشان هم در اختیار من قرار داد. تا به حال قسمت نشده با قاضی‌ام حرف بزنم ولی امیدوارم در آینده این اتفاق بیفتد. تا پارسال به من می‌گفتند که این ماجرا کلاً حل شده و دیگر مشکلی نیست. حتی امسال هم کارت بازی من صادر شده بود، مشکلی برای بازی کردن نداشتم. اگر مشکل داشتم که از همان اول اصلاً کارتم صادر نمی‌شد ولی ناگهان سر بازی با پرسپولیس گفتند که تو نمی‌توانی بازی کنی. این را هم آقای حیدرپور مدیر اجرایی باشگاه به من گفت. فدراسیون نامه زده بود که نیکبخت نمی‌تواند بازی کند.


* چرا می‌گویند کهکشانی؟
این پرسپولیس که من دارم می‌بینم از شرایط آرمانی به دور است و خواسته مردم را برآورده نکرده است. من نمی‌فهمم وقتی روزنامه‌ها اسم پرسپولیس را می‌گذارند کهکشانی منظورشان چیست؟ بیایید قبول کنیم که مهم نیست وقتی بازیکنی در ملوان بازی می‌کند و ستاره آن تیم بوده، حتماً در استقلال و پرسپولیس هم می‌تواند ستاره باشد. من خودم در استقلالی ستاره شدم که منصوریان، خرمگاه، زرینچه، دین‌محمدی و نوازی هم در آن بودند و توانستم بین این بازیکنان ستاره شوم. یا سالی که رفتم پرسپولیس ستاره‌های زیادی داشت. مهم این است که وقتی به یک تیم پرستاره می‌روی، بدرخشی نه اینکه بشوی کریم شیره‌ای.


* با یک‌پا از بعضی بازیکنان پرسپولیس بهترم
صد‌درصد می‌توانم برای این پرسپولیس بازی کنم. یک پایم را هم ببندند، بهتر از بعضی بازیکنان کار می‌کنم. دلم می‌سوزد که این حرف‌ها را می‌زنم. علی کریمی می‌تواند تا 40 سالگی هم برای پرسپولیس بازی کند، چرا؟ چون غیرت دارد. پولادی واقعاً با غیرت بازی می‌کند و در این تیم هم موفق بوده. بازیکنان دیگر هم باید مثل آنها باشند و زود اشباع نشوند.


* ژوزه ماندنی نیست
من نظری درباره ژوزه ندارم چون در حیطه کاری من نیست ولی دیده‌ام که دو سه مصاحبه کرده و گفته من تیم را نبسته‌ام. ولی فراموش نکنیم که دنیزلی هم تیم را نبست ولی ما سوم شدیم. به نظر من ژوزه در ارنج کردن تیم مشکل دارد. ما یک‌سال هم در استقلال این مشکل را داشتیم. زمان کخ بود که مدام ترکیب عوض می‌شد. به نظر من شرایط الان طوری نیست که ژوزه در پرسپولیس بماند.


* به خاطر بلاژ گریه کردم
اگر مربی شوم و بازیکنی با خلق و خوی خودم گیرم بیفتد، او را اداره می‌کنم. متأسفانه بعضی مربیان ایرانی جسارت کار با بازیکنان بزرگ را ندارند و ترجیح می‌دهند او را کنار بگذارند چون به قول معروف بازیکن یاغی و سرکش را نمی‌توانند کنترل کنند ولی من مثال بزنم همین آقای یاوری را. قبل از اینکه با او کار کنم از او غولی در ذهنم ساخته بودم ولی روزی که داشت می‌رفت، برای دومین‌بار به‌خاطر برکناری یک مربی گریه کردم. اول بلاژویچ بود و بعد هم یاوری که زیرآبش را زدند.


* من عددی نیستم که درباره محرمی حرف بزنم
وضعیت برخی از ستاره‌های سابق فوتبال ایران برای من درس عبرت است. شما اسم بردید از محرمی. او خیلی گنده‌تر از این حرف‌هاست. من عددی نیستم که بخواهم درباره این بازیکن حرف بزنم. او از نظر تکنیکی و تاکتیکی بالاتر از من بود و سعی می‌کنم از شرایطی که داشته الگو بگیرم. نمی‌خواهم دیگر در زندگی اشتباه کنم.


********

- محبوبیت زیاد همیشه کار دست آدم‌ها می‌دهد. من 10سال فوتبال حرفه‌ای بازی کردم. 7 سال در استقلال و سه سال در پرسپولیس.


- شاید از این به بعد هم من گرگه بشوم. تا الان نشده‌ام، تا الان ریا نکرده‌ام و نخواسته‌ام سر کسی کلاه بگذارم ولی شاید از این به بعد بشوم! (خنده)


- با دوستانی که در آن پارتی حاضر بودند مدتی رفیق بودم و می‌گفتند از هر طریقی شده به تو کمک می‌کنیم ولی در ادامه بین ما مشاجره‌هایی پیش‌آمد و دیگر کلاً من را بی‌خیال شدند.


- خیلی از دوستانی که در مهمانی بودند نمی‌دانم چطور، شاید با پارتی بازی یکجوری مشکل خود را حل کردند ولی من که پارتی بازی نکردم، الان باید تاوانش را این‌طور بدهم. آبرویم در تلویزیون رفته و دیگر همه می‌دانند چرا محروم شده‌ام.


- اگر مربی شوم هفته دوم مدیر‌عامل من را اخراج می‌کند!

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ